یکم:دکمه ی تلویزیون را برای روشن کردن می فشارم،امروزصبح4/9/87است،صدای روح نواز و دل نشین کربلا کربلا ما داریم می آئیم....واژه ای آشنا برای امثال من بسیجی دوران جنگ وخیلی از بسیجیان آن زمانهاست، که وقتی آن صدا را می شنود دلش می ریزد!وانگار ته دلش خالی می شود،چون ناخودآگاه حال و هوای آن روز های بسیجی بودن وصحرای تف دیده ی شلمچه و فاو برایش تداعی می شود وهم آنکه برای او امروز روزها،آهنگی دلنشین تر از همین آوای اهورائی کربلا کربلا ما داریم می آئیم ...روح ملکوتیش را آرام میکند،و اینجاست که اشک از چشمانش برای تنهائیها جاری می شود،که بسیج همواره با خلوص طینتش چه با صفا مردانی دارد!!وآنها که رفتند و حسینی شدند وآنائیکه ماندندوقرار بود کار زینبی کنند،!!!آری برادر!و خواهر وطنم!هر آنکس شور و حال آن بسیجی بودن را تجربه داردبدون تردید برای آن خلوص نیتّان وپاکان و آهنگ روح نوازش دلتنگ شده است،آری هموطن و همکیش وهم آئین من!باز نجوا می کنم آن مهربانی و خلوص را،کربلا کربلا ما داریم می آئیم،باکری صدوقی ،عباس دوران دادیم،و البته جهان آرا،و چمران وحاج همت و حاج حسین خرازی و.....دادیم...کربلا کربلا ما داریم می آئیم..؟؟؟؟

دوم:دیروز که از سر کلاس بحث و درس به خانه بر می گشتم،کوچه و خیانهامان خیلی شلوغ بود نزدیکتر که شدم همهمه وبگو و بخندها و تعارفات مردم هم کوچه ای ها را دیدم،!!نفسی راحت کشیدم که خدا بخیر کرد ،!همه ی آنهاجمع شدند تا به استقبال کربلائی رجب ،که از سفر معنوی کربلا باز گشته بود بیایند!کربلائی رجب که در زمان جنگ بعلت اعدام شدن یکی از فرزندان گروهکی اش به همه ی بسیجیان ناسزا می گفت !و نفرین هم نثارشان می کرد،همواره دشمنی خود را با نظام و بچه های بسیجی کتمان نمی کرد !پیر مرد می گفت،می خواهید بجنگید!که چه شود؟مطمئن باشید کربلا بگیر نیستید!!هرچند بیچاره عمرش کفاف نکرد تا بعدها سقوط لعنتی را ببیند-و می گفت شماها زورتان به صدام و امریکا نمی رسد!!الکی خودتان را معطل نکنید!!و همواره با این جور حرف زدنها در تضعیف رو حیه ی بسیجیان اینگونه سخن می گفت!واو دیروز از کربلا باز گشت و کربلائی شد..

سوم)حاجی نادر معروف به نادر نزول خوار که در حوالی خانه ی ما سکونت دارد پارسال که از مکه آمده بود به دیدارش رفته بودم و تا زیارت قبولی گفته باشم تا شاید کلمه ی انشالله قسمت شما بشود را اززبانش بشنوم ، و هم رسم همسایگی را بجا آورده باشم .چند روز پیش او را دیدم ،پس از تعارف و احوالپرسی گفت فلانی !انشالله در هفته های آتی به کربلا می روم خیلی دوست دارم با هم به زیارت قبر اقا امام حسین (ع ) برویم راستش را بخواهید هر وقت شما ها را می بینم یاد جبهه ها و شهدای زمان جنگ می افتم!!من که این حرفها رااز زبان فردی مثل او می شنیدم، به غرورم بر خورده بود ،گفتم مرد حسابی!!شما را با بسیجیان و شهداءچه میانه ای است ؟....؟...واو خیلی خونسرد و آرام برگشت و گفت همین تفکر و دیدگاه است که امام حسین شما را.....؟شاید می خواست بگوید طلب نمی کند؟؟ اما جرات نکرد....!!.فقط این جمله به ذهنم رسید که پول داشته باشی شرائط برایت جور می شود شاید حتی فردی مثل نادر نزول خوار باشی؟؟....تا این روز نمی دانستم حسینی شدن و کربلائی شدن با این شرط؟؟هم هست؟...

چهارم:و امروز که عصر روز 4/9/87 است همچنان فکر و ذهنم مشغول است ،هنوز تصور شهیدمحبوب و دوست داشتنی محله ام محمد رحمتی و شهید صفدر ولیپور ودیگر شهدای محله ودیارم و استانم، چون شهید مهرزادی و حاج حسین بصیر و شهید علمدار و دیگر شهدای سر افراز در ذهنم مرور می شوندوجانبازان ویلچرنشین مستقر در آسایشگاههای جانبازان که یادگارهای شهیدایند ذهنم را به خود مشغول نموده است! و هنوز یاد و نام بسیجیان بی ادعا را که تمام عشقشان وصل شدن به معشوقشان و عشق شان را به کربلا می دانستند و زمزمه می کردند کربلا کربلا ما داریم می آئیم،باکری،صدوقی، عباس دوران دادیم، ماشهیدانی چون جهان آرا دادیم،صیاد شیرازی دادیم.....!!و امروز آی متولیان بسیج ،مسؤلین،فرماندهان ویاد گاران شهداءو برادران عزیز سپاه !!!،!بسیاری از آن بسیجیان عاشق سرور آزادگان امام حسین (ع) برف پیری بر سر ورویشان نشسته است و حتی بعضی از آنان در آرزوی وصال به معشوقشان نتوانسته اند کربلائی شوند،چه تدبیری باید اندیشید که آنها عشقشان را در زیارت امام حسین (ع) و کربلائی شدن راکه در سینه هاشان پنهان کرده اند به گور نبرند؟آیا می شود بسیجی کربلائی،،!! جنگ!؟ کربلائی نشود؟آنجائیکه نادر نزول خوار وکربلائی رجب ناسزا گو،،! به بچه های بسیجی جنگ ،کربلائی شدند!!؟؟؟؟ وماجاماندگان از جاده ی عشق حسین(ع) پول نداشته ایم
مانده ایم و کربلائی نشدیم ؟؟؟...کربلا کربلا ما داریم می آئیم.. و......